قم از نگاه بیگانگان 7
قم از نگاه بیگانگان 7
ایرانگردان فرانسوی
نخستین افراد بیگانه ای که در زمان صفویه به سرزمین ایران گام نهادند مبلغین مسیحی بودند که از سوی کشورهای
فرانسه و پرتقال و ایتالیا به دربار شاه عباس بزرگ بار یافتند و مورد لطف و عنایت پادشاه قرار گرفتند.
فلاندن در این باره می گوید: «تقریبا می توان گفت عموم مبلغینی که به ایران آمده اند، فرانسه بدانها ماموریت داده است. چه بیشتر اشخاصی که جانفشانی کرده اند تا مردمان وحشی آسیا!! را به کیش عیسوی درآورند از فرانسه بوده اند». در میان مبلغانی که امید داشتند ایرانیان شیعه مذهب را به تغییر عقیده وادارند، یسوعی ها، کبوشن ها و کشیشان عبدالاحد، بیشتر از دیگران جدیت داشتند ولی عدم توفیق در این امر و هراسی که چیرگی محمود افغان بر صفویان، در دل آنها افکنده بود |
سبب شد که از تبلیغ دست بردارند و ایران را ترک کنند. اما قدرت یافتن ناپلئون بناپارت در فرانسه، و طمع ورزی او به مستعمرات بریتانیا بویژه هندوستان، سیاست این کشور را به دولت ایران نزدیک می ساخت. نیاز فرانسه به ایران برای دستیابی به هندوستان و احتیاج مبرم حکومت قاجار به حمایت فرانسویان، زمینه ارتباط و همکاری دو دولت را فراهم آورد و کار به جایی رسید که در سال 1805، شاه وقت را تحریک کردند که کمک هایی از ناپلئون بخواهد و در پی آن ناپلئون هم موسیو ژوبر را به ایران گسیل دارد که هم ارتش ایران سر و صورتی یابد و هم عقد اتحادی میان فتحعلیشاه و ناپلئون برقرار شود.
امپراطور فرانسه دانست که روسیه و انگلستان چشم را به کمترین حرکات مامورینش دوخته اند، از این رو با احتیاط کامل سرهنگ رومیو را به ایران فرستاد، اما وی هنوز به دربار ایران نرسیده بود که در میانه راه بگونه مشکوکی از دنیارفت.
در پی این رخداد ناپلئون به ماجراجوییهایی دست زد و سرانجام سرهنگ گاردان را در1807 به دربار ایران اعزام داشت.
اما حضور انگلیسیان در خلیج فارس و نفوذ آنها در مرکز، دولت ایران را وا می داشت که روابط با انگلیس را در اولویت قرار دهد، بویژه که انگلیسیها دیپلمات نیرومندی چون سرجان ملکم را در برابر سرهنگ گاردان قرار داده بودند، از این رو گاردان بدون آنکه کاری از پیش ببرد در سال 1809، ایران را ترک کرده و تا مدت سی سال مناسبات ایران و فرانسه به تعلیق افتاد. (1)
اما در دوره حکومت محمد شاه قاجار، زمینه هایی بوجود آمد که بازگشایی مناسبات را ضروری می ساخت یکی از عوامل مهم از سرگیری روابط، درخواست مستشار نظامی برای تربیت ارتش ایران از فرانسه بود که آن را حسین خان از سوی شاه ایران به دربار لویی فیلیپ تقدیم داشت. و این بهانه خوبی شد برای این که فرانسه هیات کارشناسی مهمی را هت بررسی اوضاع ایران اعزام کند.
به هر حال در میان کشمکش سیاسی دو ابر قدرت روس و انگلیس بر سر تحکیم سلطه سیاسی، اقتصادی و غارت منابع و ثروتهای ملی سرزمین ما، دولت فرانسه نیز مطالعات کارشناسی برای نفوذ و حضور در ایران را آغاز کرد.
هیات اعزامی
هیات اعزامی فرانسه که ترکیبی از نیروهای زبده و کارکشته در زمینه های مختلف بود، به جمع آوری آگاهیهایی از وضع حکومت، مردم، ارتش، صنایع و فرهنگ مردم ایران پرداختند.
به همین جهت، حضور دو هنرمند در این هیات موضوعیت یافت، یکی موسیو پاسکال کست، معمار و دیگری اوژن فلاندن، نقاش. که باید هر یک پژوهشهایی در باب ساختمانها و نقاشی های ایران بویژه کاوشهایی در زمینه باستان شناسی به عمل آورند.
دانشمند و جهانگرد فرانسوی اوژن فلاندن که در زمان محمد شاه قاجار در سالهای 1840 - 1841 میلادی (برابر1256 - 1258 ق،1219 - 1221 ش) به اتفاق هنرمند هموطن خود پاسکال کست به ایران آمده و آثار تخت جمشید و نقش رستم را مانند بسیاری آثار تاریخی دیگر ایران به دقت دیده و بررسی نموده، ماجراهای این مسافرت و دست آوردهای آن را به تفصیل نگاشته است.
اوژن فلاندن می نویسد: «پس از این که نمایندگان سفارت که باید به ایران بروند معین شدند ما هم از طرف «انجمن صنایع مستظرفه » انتخاب گردیدیم. تنها سختی ما این بود که باید تحقیقات کامل و باستانی در خاک قدیم اکباتان، تخت جمشید و بابل بنماییم. گر چه در این موقع وسایل کار بهتر از پیش آماده گشته و مسلما تحقیقات و کاوشهای ما از پیشینیان بهتر عملی است لیکن نمی شود پنهان داشت که چقدر مشکل است.
در حقیقت بررسی آنچه که از یادبودها و ابنیه قدیم مانده و آثار عالم قدیم آسیایی را نشان می دهد خیلی زحمت دارد.
از مدتی پیش هیات سیاسیون انگلیس و ارتش های شرکت هندوستان، درهای آسیای مرکزی را به روی سیاحان و باستان شناسان بازکردند اما چگونه می توان جرات کرد در جاهایی که آنها قدم گذاشته اند پا نهاد... بنابر این ما از طرف «انجمن صنایع مستظرفه » معین شدیم که به ایران مسافرت کنیم. باید آثار باستانی ایران، خواه بزرگ یا کوچک را مورد تحقیق قرار داده از کوچکترین چیزی که می شود به روحیات و احوال اجتماعی، صنعتی و تاریخ ملل پی برد صرف نظر نکنیم، به علاوه در ابنیه و تمدن قدیم و جدید پارت و ایران دقت کامل کنیم ». (2)
فلاندن نخست شرحی از کارهای سیاحان پیش از خود ارایه می کند و دست آوردهای آنان را در شناخت مردم، جامعه و آثار تمدن ایران، می ستاید و آنگاه به نتایج سفر خود اشاره می کند، سفری که پس از دو سال و نیم مشقت و خطر، سرانجام با اکتشافات و مطالعات مفید و غنایم فراوان به پایان رسیده است.
حاصل این گشت و گذار در ایران، کارتن های بزرگی بوده که پس از حمل به فرانسه، فورا تحویل انجمن خطوط و صنایع مستظرفه شده و در پی آن در «مجمع ویژه ای » که به همین منظور تشکیل گردیده مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
اما آنچه از این سفر دور و دراز نصیب ملت ایران شده است، سفرنامه ای است، که آمیزه ای از نکته سنجی ها، موشکافیها، بددلی ها، کینه توزی ها و ناسپاسی های خاص اروپایی در آن موج می زند.
فلاندن مانند اغلب جهانگردان اروپایی، به جای سپاسگزاری از مهمان نوازی ایرانیان در طول اقامت دو سال و نیمه خود، علی رغم ستایش هایی که از هنر و ذوق و استعداد و هوشمندی ایرانیان به عمل می آورد، کوشش دارد تا چهره زشتی از روحیات و اخلاقیات و آداب و رسوم وبه طور کلی فرهنگ ایرانی ارائه کنند، بویژه آنجا که سخن از عقاید و احکام اسلامی به میان می آورد ابن بدبینی و بدنمایی افزون تر می شود. او جابجا نمایی از خشونت در سیمای مردم ایران تصویر می کند. که بی تردید برای کسانی که ایران و ایرانیان را از نزدیک مشاهده نکرده اند ناخوشایند است.
قم از نگاه اوژن فلاندن
اوژن فلاندن و هیات همراه او، آثار باستانی ایران در شهرهای تاریخی را از نزدیک مورد مشاهده و بررسی قرار دادند. آنها در طول مسیر، گهگاه در شهرهای دیگر نیز به ضرورت توقف نموده و آگاهیهای خود را ثبت می کردند، یکی از شهرهایی که توجه فلاندن را به خود معطوف داشت شهر مقدس قم است. فلاندن در این باره می نویسد:
«[در دشت قم] حرارت مشقت آور و بخاراتی که از روی زمین برمی خاست، پرده ای تشکیل می داد که سطح افق را تماما فرا می گرفت. به استثانی چند کوه که از دور دیده می شد چیزی دیگر در این دشت یافت نمی شود و نوعی سراب پیوسته در جلو نمایان است که افق حقیقی را مخفی می سازد. با وصف بالا، در ظاهر توانستیم از لای هوای کدر نقطه درخشانی را ببینیم. این گنبد طلایی قم بود که از دور به مسافتی بعید دیده می شد. [شیعیان] خاک قم را مقدس و محترم می دانند و از این لحاظ عده ای از مقدسین مدفن خود را در قم قرار داده اند. قم مقابر متعدد و زیادی دارد که امامزاده یعنی مرقد اعقاب علی(ع) هستند. گویند در دو قرن پیش عدد این مقابر به چهارصد می رسیده، لیکن امروزه بسیار کمتر است.
دو ساعت بعدازظهر به رودخانه ای که شهر را مشروب می سازد رسیدیم. از روی پلی دوازده دهنه گذشته و در انتهای دیگر از دری که دروازه بازار است وارد شهر شدیم. قصری بزرگ که سابقا قشنگ و تزیینات می داشته به ما واگذاشتند. قم از نظر فنی و صنعتی تنها صابون پزی و کوزه گری دارد.»
فتحعلیشاه به قم احترامی بسزا می گذاشت، حتی از کوچه هایش پیاده عبور می نموده است، در وقتی که عمویش سلطنت می کرد با این که به جز او وارثی نداشت، فتحعلیشاه نذر نمود که اگر به تخت سلطنت نشیند، این شهر را پر از ساختمان های نفیس کند و مردمش را از هر مالیاتی معاف بدارد و چون به تخت نشست به عهد خود وفا کرده بعلاوه در شهرت دادن این شهر و زیارتگاهش مجاهدت بسیار نمود.
مقبره فاطمه که ایرانیها معصومه می نامند در تمام مشرق، احترامی بسزا دارد و مردم از اکناف به زیارتش می آیند، این فاطمه نوه علی(ع) است که به همراهی پدرش امام موسی به قم آمد چه امام موسی کاظم می خواست از ستمگری های خلفای بغداد رهایی یابد. هنگام نزعش مردم تصور کردند که خدا او را به آسمان برده است. اگر چه مقبره اش خالی است ولی عقیده عموم بر این است که شایان احترام و زیارت می باشد.
این مقبره از مرمر، طلا و موزاییک است، تالاری وسیع دارد که یک تکه نقره می باشد، در داخلش به اطراف پیشکشهایی را که از قبیل سلاح، سنگهای قیمتی، لباسهای گرانبها آورده اند دیده می شود، گنبدش را هم فتحعلیشاه از طلا زینت داده است.
مانند سایر اماکن که بدانها پا می گذاردم خواستم بدین مرقد هم وارد شوم. در اثر انعامی که به فراش باشی یا راهنمای بیگانگان وعده دادم مرا از پیچ و خمهای این حیاطها عبور داد و به زحمت تا آخرین پله که به بقعه یا مرقد می رود پیش رفتم با بهت و تعجب درب مقبره را تماشا می کردم که یک مرتبه ملائی غضبناک نزدیک شد.
اگر چه جرات نکرد بسوی من پیش آید ولی راهنمایم را فحش و ناسزا می داد و بدو دستور داد به فوری این عیسوی را از این منحل بیرون بر که حتی حضور و راهی را که می پیماید نجس می سازد. این جملات را به تندی و با شدت بیان کرد و مانند ستاره ای مقدس که بر قلب ایرانیان تصویر اندازد از نظر ناپدید شد.
از پادشاهان ایران، شاه عباس دوم، شاه صفی و فتحعلیشاه در قم مدفونند. فتحعلیشاه در اثر ارادتی که به فاطمه داشته برای مرقد خود مقبره یا مسجدی کوچک را که به مقبره فاطمه متصل است انتخاب نموده.
مقبره فتحعلیشاه از سنگهای مرمر، طلا و آینه تزیین شده. بر روی قبرش صفحه ای مرمر سفید انداخته شده که تصاویر و نقوشی در آن حجاری نموده اند.
امام جمعه رییس ملایان شهر برای جبران بی احترامی که به من در یکی از حیاطها شده بود صبح ما را به مقبره پادشاه جهت صرف چای دعوت کرد. بی اندازه ملاطفت و مهربانی نمود و عذر بدرفتاری زیر دستش را بخواست.
تیمور لنگ به قم چندان لطمه نرسانده و شاید از برکت فاطمه باشد. براستی باید گفت تیمور به شهر قم کاری نداشته و تنها دلبستگیش به غنائم و جواهراتی بود که توده مقدسین در مرقد فاطمه گرد ساخته بودند. (3)
خطای بزرگ فلاندن
صرف نظر از درستی و یا نادرستی گزارش اوژن فلاندن از وضع قم و حرم مطهر حضرت معصومه(س) با قاطعیت می توان گفت که اظهارات او در باره هجرت امام موسی بن جعفر(ع) به ایران، و باور شیعیان مبنی بر عروج جنازه وی به آسمان، بی پایه است زیرا منابع شیعی متفقند که:
«سندی بن شاهک به دستور هارون عباسی، به وسیله غذای آمیخته با زهر و یا خرمای زهرآلود، آن حضرت را مسموم کرد. پس از این واقعه، موسی بن جعفر(ع) تا سه شبانه روز به بستر بیماری افتاد و آنگاه رحلت کرد و به اجداد بزرگوارش پیوست. منابع تاریخی شیعه نه تنها شهادت آن امام همام را با کیفیت یاد شده به ثبت رسانده اند و هیچ کدام هرگز ادعا نکرده اند که موسی بن جعفر(ع) به ایران آمده و یا به آسمانها پرواز کرده!! بلکه تصریح کرده اند چون حضرت از دنیا رفت، سندی بن شاهک، فقها و بزرگان اهل بغداد را به نزد جسد مطهر آن بزرگوار گرد آورد پس همگی جنازه موسی بن جعفر (علیهما السلام) را نگریستند و دیدند اثری از زخم و یا خفگی در بدنش نیست. آنگاه همگان را گواه گرفت که «موسی بن جعفر(ع) به مرگ طبیعی از دنیا رفته و همگی گواهی دادند. پس جنازه آن حضرت را از زندان بیرون آورده، کنار پل بغداد گذاردند و جار زدند این موسی بن جعفر است که مرده است او را بنگرید، مردم می آمدند و بر چهره آن حضرت نظر می انداختند و می رفتند. سپس آن بدن پاک را برداشته و در قبرستان قریش در «باب التین » به خاک سپردند.» (4) همانگونه که پیش از این یاد کردیم دخت گرامی وی، حضرت فاطمه معصومه نیز در پی هجرت حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) به قصد زیارت برادر به ایران سفر کرد، اما حوادث و مصائب عظیم میانه راه، توش و توانش را فرسود، و به ناچار سفر را ناتمام و رحل اقامت در قم افکند و پس از چندی بیماری، روحش به عالم ملکوت پر کشید و به نیاکان پاکش پیوست.
پی نوشتها:
1- ر.ک: تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، تالیف محمود محمود، ج 1، ص 113 -26.
و نیز بنگرید به: خاطرات ماموریت ژنرال گاردان در ایران، ترجمه استاد عباس اقبال آشتیانی، به کوشش همایون شهیدی.
2- سفرنامه اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، انتشارات اشراقی، تهران 1356، از مقدمه مؤلف بر چاپ دوم.
3- همان، ص 123 و 122.
4- ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 234.